تولید ناب
سه شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۰، ۰۷:۵۵ ب.ظ
طور یقین به جهت افزایش بهره وری و کاهش هزینه های موجود در سازمان ضرورت استفاده از روش های مطرح دنیا از قبیل تفکر ناب لازم می گردد،این متد در اکثر نقاط جهان توسط افرادی سخت کوش اجرا گردیده و آنها با تشکیل تیم های تخصصی مورد نیاز، به انجام کارهای گروهی در جهت شناسایی اتلافها مبادرت نمودند آنها توانستند مشکلات زیادی را از سر راه برداشته و شرکت یا سازمانشان را به موقعیت های عالی برساند. پس لازم می باشد جهت اجرا آنها دقت لازم را داشت و تمام موارد را گام به گام و اصولی اجرا نمود و در تمام مراحل اجرا از حمایت مدیر ارشد سازمان برخوردار بود.
سرآغاز و منشاء اصلی شکل گیری روش تولید ناب،شرکت تویوتا در جزیره ناگویا ژاپن می باشد. در ابتدا خانواده تویودا در صنعت ماشین آلات نساجی فعالیت می نمودند. در دهه 1930 به دلیل نیازشدیددولت ژاپن شرکت تویوتا وارد صنعت وسایل نقلیه موتوری گردید. در آن سالها این شرکت بامشکلاتی از قبیل بازار داخلی کوچک ، نیروی کار ثابت ، فقدان سرمایه کافی و رقبای خارجی علاقه مند به بازار ژاپن روبرو بود. آی جی تویودا (EIJI TOYODA) با مهندس شرکت تاای چی اوهنو به آمریکا سفرکرده واز شرکت اتومبیل سازی فورد بازدید به عمل آوردند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که اصول تولیدانبوه قابلیت پیاده سازی در ژاپن را ندارد و این سیستم پر ازمودا “اتلاف” است . برهمین اساس ، آنها شیوه جدید از تولید که بعدها تولید ناب نام گرفت را ایجاد کردند.
تولید فقط 2685 خودرو در شرکت تویوتا تا سال 1950
دیدار تویودا از کارخانه فورد در بهار 1950
• نتیجه گیری تویودا، عدم امکان نسخه برداری از تولید انبوه بدلیل :
کوچک بودن بازار داخلی نیاز به انواع وسیله نقلیه عدم امکان خرید گسترده آخرین تکنولوژی غرب وجود تولیدکنندگان بزرگ خودرو در جهانجیمز پی ووماک و دانیل تی جونز، دو تحلیل گر برجسته صنعتی جهان ، تفکرناب را در پاسخ سوال:چگونه می توان یک سازمان آلوده به تولید انبوه را ناب کرد؟ در قالب تحقیق چهارساله ای بصورت کتاب منتشر کردند که سه بخش عمده را شامل میشود:
1- اصول ناب 2- خیزش ناب(از تفکر تا عمل) 3- بنگاه اقتصادی ناب.
در رهیافت تولید ناب (LEANPRODUCTION) میتوان با کم ترین امکانات انجام بیشترین کارها با توجه به داده های مبتنی بر (BENCHMARKING) که نشان دهنده سازماندهی امور مربوط به ، ، و ، است میسر کرد و آن ، همانا رهیافتی است که شرکت تویوتا، بعد از جنگ جهانی دوم ، پیشگام آن بوده است .عرصه کنونی کسب و کار ، تصویری جدید از سازمان ارائه میکند که با این نگرش جدید , مجموعه سازمان ،مجموعهای از فرایندهایی است که هدف آنها مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری و آفرینش ارزش درخود سازمان است .
ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻨﻴﺎدی ﺗﻔﻜﺮﻧﺎب ،در رﻳﺸﻪ کن کردن اﺗﻼف و ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ارزش در ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻬﻔﺘـﻪ اﺳــﺖ
ﺗﻔکـﺮ ﻧــﺎب ﻧﮕﺮﺷــﻲ اﺳــﺖ ﺑﺮاﯼ اﻓﺰاﻳﺶ ﺑﻬﺮﻩ وری و ارزش ﺁﻓﺮﻳﻨﻲﻣﺴﺘﻤﺮ ، و ﺣﺪاﻗﻞ کردن هزﻳﻨﻪ ها و اﺗﻼﻓﺎت.اﻳﻦ ﺗﻔﻜﺮ ﺷﻴﻮﻩ اﯼ را ﻓﺮاهﻢﻣﻲ کنــﺪ که از ﻃﺮﻳﻖ ﺁن ﺑﺘﻮان ﺑﺎ ﻣﻨﺎﺑﻊ کمتر ، ﺗﺠﻬﻴﺰات کمتر ، زﻣﺎن کمتر ، ﻓﻀﺎﯼ کمتر ، ﺑﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ها دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻴــﺎز ﻣﺸﺘﺮی و در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺑﺎ ﺗﺎﻣﻴﻦ درﺳﺖ ﻧﻴﺎز ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰدﻳﮏﺷﺪ از ﻃﺮﻳﻖ اﻳﻦ ﻧﻮع ﻧﮕﺮش ﻣﻲ ﺗﻮان ﻧﻈﺎم ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧـﺎب را در ﺳﺎزﻣﺎن ﺟﺎری کرد .
کاهش ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼحظﻪ هزﻳﻨﻪ ها ، اﻓﺰاﻳﺶ کیفیت محصوﻻت ، تحوﻳﻞ ﺑـﻪ ﻣﻮﻗــﻊ ﺧـﺪﻣﺎت و محصـﻮﻻت ﺑــﻪ ﻣﺸــﺘﺮﻳﺎن ، اﻓﺰ اﻳــﺶ اﻳﻤﻨﻲ کارکنان و ﺑﻬﺒﻮد وﺿﻌﻴﺖ ﻧﻴﺮوﯼ اﻧﺴﺎﻧﯽ از ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﻓﺮاﻳﻨﺪهﺎی ﺑﻬﺮﻩ ور اﺳﺖ.
ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻗﺎدر ﺑﻪ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اهــﺪاف ﺷﻤﺮدﻩﺷﺪﻩ اﺳﺖ که ﻓﺮاﻳﻨﺪ هﺎی ﺟﺎری در ﺁن در ﺣﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻟﻲ ﺑﻬﺮﻩ ور ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺳﺎزﻣﺎن ها ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨـﺪ ﺑــﺎ ﭘﻴـﺶ رو ﻗــﺮار دادن اﻟﮕﻮی ﺗﻔﻜﺮ ﻧﺎب ﺑﻪ ﺑﻬﺮﻩ ور کردن ﻓﺮاﻳﻨﺪ هﺎی ﺧﻮد ﺑﭙﺮدازﻧﺪ . لذا با توجه به اهمیت موضوع و آشنایی بهتر با روش تفکر ناب، نیاز به توضیح بیشتر می باشد که در ذیل آورده شده است :
اصول تفکر ناب
1 – تعیین ارزش محصول ازدیدگاه مشتری(value)
2 – شناسایی جریان ارزش محصول(value stream)
جریان ارزش = کلیه اعمال ضروری برای :
1- 2- ارائه یک محصول جدید ( از ایده تا ورود به بازار)
2- 2- مدیریت اطلاعات ( از سفارش گیری تا تحویل محصول)
3- 2- تبدیل فیزیکی ( از مواد اولیه تا محصول نهایی)
3 – ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش(flow)
1- 3- موانع ایجاد حرکت : تفکر دسته و صف + تفکر بخشی نگر(فانکشن نگر)
4 – ایجاد امکان کشش در زنجیره(pull)
1- 4- ساخت آن چیزی که مشتری نیاز دارد و سفارش می دهد
5 – تعقیب کمال (perfection)
1- 5- شفافیت + بهبود مستمر
اصل اول - تعیین ارزش (Value)
نقطه شروع اساسی تفکر ناب ، ارزش است . این تنها مصرف کننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند و ارزش ، تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم است که در چهارچوب یک محصول معین بیان شود ، محصولی که نیازهای مصرف کننده خود را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده سازد . توجه داشته باشیم که این تولیدکننده است که ارزش را میآفریند .
در این اصل دو موضوع بایستی موردتوجه قرار گیرد :
یک : محصولات معینی است که تولیدکننده منتظر است تا مصرفکنندگان معینی ، در ازای قیمت معینی آنها را خریداری کنند تا سبب چرخش کسب و کار شرکت باشد
دو : نحوه اصلاح عملیات تولید و کیفیت تحویل این محصولات است به گونهای که بطور پیوسته از هزینههای اصلی آنها کاسته شود . از این رو ، تفکر ناب باید با تلاشی آگاهانه آغاز شود برای تعریف دقیق ارزش در چهارچوب محصولاتی معین که واجد قابلیتهای معینی هستند و در ازای بهایی معین ارائه میشوند که حاصل برقراری گفتگو با مشتریان معین است .
بنگاههای اقتصادی ناب پیوسته باید همراه با گروههای محصول خود ، به بازنگری مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند که آیا بهترین تعریف را برای آن یافتهاند ؟ ضرورت بسیار دارد که تولید کنندگان به تعریف مجدد ارزش بپردازند چرا که این امر کلید دستیابی به خریداران بیشتر است و توانایی یافتن خریداران بیشتر و فروش سریعتر ، اهمیت بسیاری برای موفقیت در تفکر ناب دارد . سازمانهای ناب در این صورت ، خواهند
توانست مقادیر قابل توجهی از منابع و ذخایر خود را آزاد کنند .
عنصر نهایی در تعریف ارزش ، هزینه هدف است . وقتی محصول تعریف میشود ، مهمترین وظیفه در امر تعیین ارزش ، آن است که بر اساس مقدار منابع و نیروی موردنیاز برای ساخت محصولی که واجد مشخصات و قابلیتهای معینی است هزینه هدف تعیین شود ، بشرط آنکه اتلاف(Muda) مشهود و موجود در فرایند حذف شده باشد .
بنگاههای اقتصادی ناب مجموعه قیمتها و مشخصههایی را که توسط شرکتهای معمول و متعارف به خریداران پیشنهاد میشود ، بررسی میکنند و سپس میپرسند از طریق کاربرد شیوههای ناب ، چه مقدار از هزینهها قابل کاهش است و آنها در واقع میپرسند که هزینه بدون مودای(Muda Free Cost) این محصول ، وقتی که گامهای غیرضروری حذف شوند و ارزش به حرکت درآید ، چقدر خواهد بود ؟ چنین هزینه هدفی به طور قطع ، بسیار پایینتر از هزینههایی است که رقبا متحمل میشوند . کوتاه سخن اینکه تعیین درست ارزش ، نخستین گام در راستای تفکر ناب است و راهی که به تهیه کالا یا خدمات اشتباه میانجامد همانا اتلاف (Muda) است .
انواع موداهای هفت گانه:
1 - تولید اضافی ( پیش از دریافت تقاضا)
2 - انتظار (برای گام بعدی فرآیند یا خرابی ماشین )
3 - حمل و نقل (غیرضروری مواد)
4 - پردازش بیش از حد قطعات به خاطر طراحی ضعیف ابزار یا قطعه(Overprocessing)
5 - موجودی ها ) مواد اولیه ، نیمه ساخته ، محصول ، در راه )
6 - حرکات غیرضروری کارکنان (برای ابزار یا قطعه یا ...)
7 - تولید قطعات معیوب
اصل دوم - شناسایی جریان ارزش (Value Stream)
جریان ارزش مجموعهایی است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین ، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد . شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است . به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف (Muda) در سازمان برملا می گردد .
نقشه جریان ارزش همه اعمال لازم برای طراحی ، سفارش و ساخت یک محصول معین را شناسایی می کند ، تجزیهوتحلیل جریان ارزش ، نشان میدهد که در طول جریان ارزش سه نوع فعالیت صورت میگیرد :
فعالیتهایی که معلوم میشود آشکارا ارزشآفرینند . فعالیتهایی که معلوم میشود ارزشآفرین نیستند ولی بدلیل دانش فنی موجود و داراییهای تولیدی ، اجتناب ناپذیرند . (مودای نوع اول) فعالیتهای اضافی بسیاری که معلوم میشود هیچ ارزشی نمیآفرینند و بیدرنگ قابل حذف هستند . (مودای نوع دوم(توجه داشته باشیم پس از تفکیک فعالیتهای سازمان به سه دسته فوق ، موداهای نوع دوم بیدرنگ میتوانند حذف شوند و راه برای رفتن به سوی رفع فعالیتهای باقیماندهای (مودای نوع اول) که ارزشآفرین نیستند هموار خواهد شد.
اعمال ضروری برای ارائه یک محصول معین که این محصول میتواند یه کالا یا یه خدمت باشد.یعنی همه فرایندهای بی ارزش(موداهای نوع دوم) را حذف کنیم. یعنی بهترین روش و مسیر برای رسیدن به آن ارزش جریانی درست کنیم که همه اش ارزش باشد. باید توجه داشت که هر جا سخن از جریان ارزش میشود باید در سه بعد مورد بررسی قرار گیرد a) بعد فیزیکی یا تولید : که از مواد اولیه شروع میشود و به تولید محصول میرسد
b) بعد برنامه ریزی یا زمانبندی : که از سفارش گیری شروع میشود تا به تحویل محصول میرسد
c) بعد طراحی و مهندسی : که از یک فکر اولیه شروع میشود و به نمونه ی اولیه ی محصول میرسد
توجه : نکته مهمی اینجا هست که برای رسیدن به اهداف ناب میبایستی در این جریان ارزش غرق شد. یعنی با آن هم مسیر شد تا به کمال رسید
اصل سوم - ایجاد حرکت بدون وقفه
هنگامی که ارزش به طور دقیق تعیین میشود و بنگاه اقتصادی ناب جریان ارزش یک محصول معین را نقشهبرداری کرده و گامهای پراتلاف حذف میشوند ، آنگاه نوبت گام بعدی تفکر ناب فرا میرسد که همانا به حرکت درآوردن گامهای ارزشآفرین است .
حرکت: عبارتست از انجام وظایف بطور پیش رونده در طول جریان ارزش به گونهای که یک محصول بدون توقف ، بدون ضایعات و بدون پسروی ، از طراحی به بازار ، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد . برای دستیابی به این منظور ، وقتی ارزش تعریف شد و کل جریان ارزش مشخص شد باید به قدم بعدی توجه کرد
نخستین گام ، توجه بر یک هدف واقعی است ؛ یعنی تمرکز بر یک طرح معین ، یک سفارش معین ، خود محصول و پیش چشم داشتن آن از آغاز تا پایان .
گام دوم نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، کارکردها و شرکتهاست تا بنگاه اقتصادی ناب شکل گیرد ، پدیده ای که میتواند همه موانع موجود بر سر راه حرکت پیوسته محصول معین را از میان بردارد .
سومین گام ، بازاندیشی وظایف معین و ابزارآلات است ، به این منظور که هرگونه پسروی و وقفه از بین برود و طراحی ، سفارش و تولید یک محصول معین بتواند پیوسته پیش برود .
بطور خلاصه شیوه به حرکت درآوردن ارزش عبارتند از:
عطف توجه به یک هدف واقعی ، یعنی تمرکز بر یک طرح معین یا یک سفارش معین و یا خود محصول و تحتنظر گرفتن آن از آغاز تا پایان . نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، کارکردها و سازمانها تا یک سازمان ناب پدید آید. بازاندیشی وظایف کاری به این منظور که موداها (Muda) حذف شوند . این سه مرحله باید همزمان انجام شوند ؛ این اصل تمامی ساختارها یا فعالیتهایی که موجب مودا (Muda) در جریان تولید میشوند و زمان انتظار ساخت را افزایش میدهند، شناسایی و حذف میکند .
نمونه ای از اصل سوم
بعد از انجام مراحل قبلی و با مشخص شدن جریان ارزش موقع به حرکت در آوردن گامهای ارزش آفرین است که بعد از حذف گامهای پر اتلاف باقی مانده اند. باید جریان ارزش حرکتی پویا داشته باشه و هیچ عامل مخالفی سر راه آن قرار نگیرد. یکی از این عوامل مخالف “صف” است.
سوال: اگر بخواهید 20 تا نامه را درون پاکت گذاشته و آدرس نویسی و تمبر زنی و پست کردن آنها را انجام دهید : چگونه عمل میکنید؟
راه اول : همه رو تو پاکت میگذارید و بعد همه رو تمبر میزنید و بعد روی همه آدرس مینویسید
راه دوم : یکی یکی انها را درون پاکت گذاشته و تمبر زده و سپس ادرس نویسی میکنید؟
روش اول به نام روش دستهای یا به قول معروف سری کاری . تفکر ناب کاملا با این حرف مخالفه
چرا؟ مگر نه اینکه وقتی سری کاری میکنید و دستمون به کار عادت میکند, سرعتت بالاتر میرود و اشتباهات کمتر میشود؟ از دید تفکر ناب این حرف غلطه. بخاطر اینکه باید این نامه ها توی صف باقی بمانند و این نوع فعالیت با حرکت (اصل سوم) مخالف است.
در تفکر ناب کالا(در اینجا نامه) باید کمترین مسیر را طی کند. حالا حساب کنید که مثلا برای همین نامه در صورت سری کاری باید نامه ها را چند بار روی میز گذاشت و برداشت. در صورتی که اگر تک تک انجام شوند فقط برای یک نامه یکبار اینکار انجام میشوندکه در اینصورت انرژی کمتری هم استفاده میکنید. از طرفی اگر بخواهیم تک تک انجام بدهیم هم باید چندین بار ابزارهایمان (مثل خودکار و تمبر و...) را باید جابجا کنیم و این خودش انرژی زیادی مصرف میکند. ولی نتیجه مهم در ارزش واقعی کالایی است که باید به مقصد برسد و این خودش تقدم اصلی را معرفی میکند .در این مثال ارزش و هدف اصلی نامه است. اگر قرار یاشد که سری کاری بکنیم درست است که یه دفعه همه نامه ها آماده میشوند ولی برای آماده کردن آنها باید زمان زیادی معطل بود. در صورتی که اگر تک تک انجام بشوند هر نامه در سریعترین زمان ممکن آماده میشود.
اصل چهارم - ایجاد سیستم کششی (Pull)
امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولیدکننده بیرون بکشد
بیرون کشیدن (Pull): به معنای آن است که هیچ شرکتی در بالای جریان ، کالا یا خدماتی را تولید نکند مگر آنکه مشتری پایین جریان،آنرا خواسته باشد .بهترین راه برای درک منطق بیرون کشیدن آن است که ابتدا بهسراغ یک مشتری واقعی برویم که یک محصول واقعی میخواهد،سپس به عقب بازگردیم و همه گامهایی که باید برداشته شود تا محصول مورد نظر به دست مشتری برسد را مورد بررسی قرار دهیم .
این سیستم در تقابل با بیرون راندن (Push) قرار میگیرد . اصل بیرون کشیدن قوانین و قواعد مربوط به برنامهریزی و کنترل موجودی مواد و محصولات (کامل و یا نیمهساخته) ، همچنین نحوه تغذیه خطوط تولید و نحوه ارتباط کارخانه مادر با تامین کنندگان (Supplier) را دگرگون خواهد نمود .
بکارگیری تکنیک تولید به موقع (JIT : Just In Time) راهگشای کار سازمانها در امکان دادن به مشتریست تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد .
نمونه ای از اصل چهارم
برای تولید یک کالا یا ارائه ی یک خدمت یه سیری طی میشود که به آن جریان ارزش.میگویند و این جریان ارزش باید همواره در حال حرکت باشد و هیچوقت متوقف نشود. یعنی هیچوقت کمبود کالا یا اضافه ی آنرا نداشته باشیم. برای رسیدن به این هدف از دو فاکتور زیر استفاده میشود.
اول : زمان تکت : جهت هماهنگ شدن تقاضای مشتری با آهنگ تولید که این به تنهایی کافی نیست.دوم : بیرون کشیدن : برای رسیدن به این هدف باید شرایطی پیش بیاید که مشتری ارزش آن چیزی که میخواهد بیرون بکشد.
بیرون کشیدن به این معناست که هیچ چیزی تولید نمیشود مگر اینکه نیاز به آن حس بشود (بیرون کشیده بشود) وقتی که یک سیستم بیرون کشیدن درست اجرا شود زمانی میرسد که دیگر از پیش فروش و انبار و صف و... خبری نیست.اگر بیرون کشیدن اجرا شود هر تغییر آنی تقاضا در بازار قابل حل خواهد بود. چون کالای اضافی تولید نمیشود و به محض تغییر تقاضا الگوی تولید عوض میشود.
مثال :
یک فروشگاه زنجیره ای هر دو هفته جنس زیادی به انبار می آورد و در طول هفته به فروش میرساند. طبیعی است که برخی از این اجناس پر فروشند و در روزهای اول تمام میشوند و برخی دیگه هم نه. و به این ترتیب موداهای انتظار و انبار ایجاد میشوند و بدتر از آن نارضایتی مشتریانی است که جنس مورد نظرشان را پیدا نکردند. حالا اگر فروشگاه وارد کردن جنسها را از دو هفته به کمتر از یک هفته و یا حتی روزانه تبدیل کند میتواند از هرجنس به تعداد مورد نیازش وارد کند و حتی به محض ورود یک جنس جدید و پر طرفدار و یا مورد استقبال قرار نگرفتن یک جنس ترتیب اثر داده و از این راه به حداکثر فروش بازدهی و رضایت مشتری برسد.
اصل پنجم - تعقیب کمال (Perfection)
هنگامیکه سازمان ها به تعیین درست ارزش ، شناسایی کل جریان ارزش ، ایجاد گامهای ارزشآفرین برای ایجاد حرکت پیوسته محصولات معین دست مییازند و اجازه میدهند تا مشتری ارزش را از بنگاه اقتصادی بیرون کشد زمان پرداختن به اصل پنجم تفکر ناب ، یعنی تعقیب کمال است .
کمال عبارتست از بین بردن کامل مودا (Muda) به گونهایکه همه فعالیتهایی که طی جریان ارزش انجام میگیرند ، ارزشآفرین باشند
۹۰/۱۲/۲۳